ویروس لعنتی
سلام عزیزم قربونت برم جوجه ریزه میزه من که با این مریضیت ریزه میزه تر شدی . عزیز دلم از جمعه ظهر که از خواب بیدار شدی شروع به (گلاب به روتون) استفراغ کردی . بدیش این بود که خیلی هم از رفلکسش میترسیدی و گریه میکردی و ملتمسانه منو صدا میکردی. بعداز ظهر با بابایی و خاله زری رفتی دکتر و من که شستم از آمپول خبردار شده بود ترجیح دادم بمونم ، آخه جوجه من اصلا طاقت گریه هاتو ندارم. هرچند تو خونه مادرجوونم همش با خودم میگفتم اشتباه کردم باهاتون نیومدم. تازه از دکتر که برگشتی دل پیچه گرفتی و از بغل من بغل هیچ کس نمیرفتی . شب با اینکه واست شیاف استامینوفن گذاشتم با از دل پیچه بیدار شدی و چنان به خودت میتابیدی که اشک منم درآوردی. اسه...
نویسنده :
مامان طلا
17:12